جدول جو
جدول جو

معنی گشاده دهان - جستجوی لغت در جدول جو

گشاده دهان
آنکه دهانی گشاد دارد، خوشرو خوشحال خنده رو
تصویری از گشاده دهان
تصویر گشاده دهان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گشاده دهانی
تصویر گشاده دهانی
حالت و کیفیت گشاده دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشاده زبان
تصویر گشاده زبان
زبان آور، فصیح، بلیغ، خوش سخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گشاده میان
تصویر گشاده میان
آنکه کمربند خود را باز کرده، آنکه در کار و خدمت کوتاهی کند، برای مثال وگر گشاده میان بوده ام ز خدمت تو / نبسته بودم پیش مخالف تو میان (فرخی - ۲۸۶)
فرهنگ فارسی عمید
آنکه کمر بند خود را باز کرده، آنکه در کاری تعلل ورزد: اگر گشاده میان بوده ام زخدمت تو نبسته بودم پیش مخالف تو کمر. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشاده زبان
تصویر گشاده زبان
خوش سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشاده روان
تصویر گشاده روان
آنکه روحش منبسط باشد روشن فکر، دارای سعه صدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشاده دندان
تصویر گشاده دندان
آنکه دندانهایش از هم فاصله داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
گشاده دست بخشنده گشاده دست بخشنده معطی: در کرم چنان گشاده بنان بود که فضلای عالم متاع فضل بدر او میبردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشاده میان
تصویر گشاده میان
بدون آمادگی، مقابل بسته میان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گشاده زبان
تصویر گشاده زبان
((~. زَ))
خوش بیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گنده دهان
تصویر گنده دهان
کسی که دهانش بوی بد بدهد
فرهنگ فارسی عمید
کسی که دهانش بوی بد دهد گنده دم: ز نخ چو پشت پلنگ و نغوله چون دم سگ چو شیر گنده دهان سهمناک چون کفتار. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار